انسان گاهی در حیرت عجیب در حسرت لحظه های زندگی توقف می کند.
گاهی وقتها دلت می خواهدبه پناهگاه امن آغوشی بروی و او با تمام بزرگی دلش، حرف های نگفته ات را بفهمد.
حرف هایی که نه محرم رازی هست و نه چشمی که این همه رنج را در وجودت حس کند.
گاهی وقتها آدمی دلش می خواهد در جریان زندگی بر روی سکوی خانه دل کسی بنشینید و برای ادامه راه نفسی چاق کند.
زبان در دهان و لب بر بسته و وجودی رنجور و خسته با امید و اشتیاق روز های خوب زندگی لبخند تلخ دیگران را در کامشان شیرین می کنی.
مگاهی می شود از دل آدم های زندگیت رد شوی و به خود فکر کنی.
اما مگر شدنی است که زیر پاهایت امید و اشتیاق عزیزانت را له کنی.
تو سعی می کنی بهترین باشی برایشان، و بهترین ها را برایشان بدست آوری.
زخسته می شوی، خسته تر از مرد کوه کن، خسته تر از آن انسان عاشق پیشه ای که بعد سالیان انتظار رسیدن معشوقه، از دستانش می ربایند.
پروردگارا ، از بنده ای فقیر به رب غنی، رهایم نکردی، رهایم نکن، این انسان ها از وجودشان عطر بی وفایی به مشام می رسد.
گاهی دلت می خواهد بخوابی، برای همیشه
اما یادت می آید تو مسئول زندگی خیلی از انسانها هستی که با بودن تو زندگیشان قشنگ می شود.
خدا برای همه زیبایی را خواستم و من هر چه تو گویی زیبایست می خواهم.
گاهی در انتظار نگاهی لبخندی تلخ و نگاهی پر اشک و بغض در گلو پشت پنجره انتظار سالها منتظر می مانیم.
شاید روزی ما هم شانه ای برای تکیه دادن داشته باشیم.
به امید ساختن روزهای خوب زندگی قدم های محکمتری بر می داریم.
گاهی ,های ,زندگی ,کنی ,تو ,نگاهی ,گاهی در ,خوب زندگی ,امید و ,گاهی وقتها ,می خواهد
درباره این سایت